حالم خيلی بهتره احساس می کنم کوک شدم دلم می خواد همه رو خوشحال ببينم ، دلم می خواد پر در بيارم پرواز کنم دلم می خواد همه آدم های خوب رو بگيرم بغل کنم ماچشون کنم ( الان ته دلم رو نگاه کردم ديدم که دوست ندارم اين کاررو با هيچ مردی بکنم آخه هر چقدر هم خوب باشه يهو می زنه تو خاکی ) دوست دارم به هر کی که می رسم بگم هيچ می دونی می دونی که يه هفته ديگه مياد کسی که يه سال باهاش حرف می زدم ، يه سال باهاش آشنا بودم ، يه سال براش می نوشتم ، درد دل می کردم ، بهش عادت کردم ، دوستش داشتم ، نگرانش شدم ، بهش نزديک شدم ، خيلی نزديک اينقدر که به يه احساس عجيبی در بارش رسيدم ، نمی دونم اسم احساس ام چيه ؟ نمی دونم چرا ، چطور گاهی اينقدر هواشو می کنم ، هواشو می کنم دلم می خواست بهش خيلی خيلی نزديک بودم ، دلم می خواست يکی از بستگانش بودم خواهرش بودم دختر خاله اش بودم کسی که مناسباتمون دليل پيدا می کرد تا برای نزديک شدن بهش اينقدر دست و پام بسته نباشه ، آ خه اينطوری من فقط يه دوستم اونم يه دوست اينترنتی که ... با همه خوشحالی هام چقدر می ترسم ....چقدر می ترسم ....

 

 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?