برای خودم از خودم
مانده ام میان این احساس مردد که آیا
دوستم دارد ؟_دوستم ندارد !
و ضربان قلبم که می گوید تاپ تاپ، یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و صدای گام هایم که می گویند گامپ گامپ ، یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و شره های شیر آشپز خانه که می گوید چک چک ،یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و نجوای ساعت رومیزی که می گوید تیک تیک ،یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و آوای گنجشک های باغچه که می گویند جیک جیک ، یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
مانده ام میان این احساس مردد ،
این حس نفرینی و
گلبرگ های دفتر دلم را بدین آواز
به دست زمان می سپرم
دفتر دلم به پایان رسید و من ،
با خود نجوا می کنم
دوستم نداشت-دوستم نداشت...
مانده ام میان این احساس مردد که آیا
دوستم دارد ؟_دوستم ندارد !
و ضربان قلبم که می گوید تاپ تاپ، یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و صدای گام هایم که می گویند گامپ گامپ ، یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و شره های شیر آشپز خانه که می گوید چک چک ،یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و نجوای ساعت رومیزی که می گوید تیک تیک ،یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
و آوای گنجشک های باغچه که می گویند جیک جیک ، یا
دوستم دارد ؟- دوستم ندارد !
مانده ام میان این احساس مردد ،
این حس نفرینی و
گلبرگ های دفتر دلم را بدین آواز
به دست زمان می سپرم
دفتر دلم به پایان رسید و من ،
با خود نجوا می کنم
دوستم نداشت-دوستم نداشت...