از بدترين شب هايي که تا به حال گذراندم ديشب بود ، جوانی کجايي که يادت بخير !!!
دو روز پيش که از خواب بيدار شدم احساس درد کوری در ناحيه گردن داشتم ! تا اومدم سر کار و سرم و خم کردم تا روی کيورد رو نگاه کنم چشمتون روز بد نبينه گردنم دردی گرفت که ....! بعد کم کم بهتر شد ! اما ديشب ...
شده بخوابيد از درد، از خواب بيدار بشيد اما نه بتونيد سرتون رو برگردونيد نه پاشيد نه پهلو به پهلو بشيد فقط ناله کنيد !!! حتی نمی تونستم پاشم برم مسکن بخورم !!!! يه پيرزن بی سوادی رو می شناختم که می گفت ديشب از درد اين آرتروس نتونستم که بخوابم !!!ما تو عالم بچگی به اشتباه تلفظ کردن اون می خنديدم اما ديشب همه اش به يادش بودم !
بايد برم دکتر...

 

 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?