چند روزيست که آرامم...مثل يک برکه کم عمق که نه جويباری بدان می ريزد و نه ...
آخيش ....هزار تا فکر دارم اما بهش فکر نمی کنم هزاتا غصه دارم اما نمی خورم ! اين روز ها آرومم چقدر احتياج داشتم بهش ...
برای دوست ماهم تکه گمشده (راستی هنوزم گمشده است؟)خيلی خوشحالم دوشنبه و سه شنبه خيلی تو دلم قيلی ويلی می رفت خوشحال بودم براش ...برای دوستانی که واسه گردنم ابراز نگرانی کرده بودن می نويسم که از لطفشون خيلی ممنونم اما گردنم الان ديگه درد نمی کنه ، راستش من واسه دکتر رفتن خيلی تنبل ام اما دارم فکر می کنم که اين يه مورد و جدی بگيرم ...
حالا شعری از فروغ که خيلی خوب می فهممش
پرنده فقط يک پرنده بود
پرنده گفت :"چه بويي ، چه آفتابی ، آه بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خويش خواهم رفت ."
پرنده از لب ايوان پريد ، مثل پيامی پريد و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده ، آدمها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغ های خطر
در ارتفاع بی خبری می پريد
و لحظه های آبی را
ديوانه وار، تجربه می کرد
پرنده ، آه فقط يک پرنده بود .
آخيش ....هزار تا فکر دارم اما بهش فکر نمی کنم هزاتا غصه دارم اما نمی خورم ! اين روز ها آرومم چقدر احتياج داشتم بهش ...
برای دوست ماهم تکه گمشده (راستی هنوزم گمشده است؟)خيلی خوشحالم دوشنبه و سه شنبه خيلی تو دلم قيلی ويلی می رفت خوشحال بودم براش ...برای دوستانی که واسه گردنم ابراز نگرانی کرده بودن می نويسم که از لطفشون خيلی ممنونم اما گردنم الان ديگه درد نمی کنه ، راستش من واسه دکتر رفتن خيلی تنبل ام اما دارم فکر می کنم که اين يه مورد و جدی بگيرم ...
حالا شعری از فروغ که خيلی خوب می فهممش
پرنده فقط يک پرنده بود
پرنده گفت :"چه بويي ، چه آفتابی ، آه بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خويش خواهم رفت ."
پرنده از لب ايوان پريد ، مثل پيامی پريد و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمی کرد
پرنده روزنامه نمی خواند
پرنده قرض نداشت
پرنده ، آدمها را نمی شناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغ های خطر
در ارتفاع بی خبری می پريد
و لحظه های آبی را
ديوانه وار، تجربه می کرد
پرنده ، آه فقط يک پرنده بود .