دیروز عصر نه دیروز حدود ظهر بود.
تو شرکت داشتم کار می کردم ،باید یه نمونه از بانک اس کیوال رو مجدد می ساختم ، به یه نام دیگه ، اس کیو ال واسه این کار یه دستوری داره و یه اسکریپت می سازه ....و با کپی ساده نمی شه اینکار و انجام داد.
توضیح اضافی ندم ،خلاصه بنده اومدم یه بانک جدید بسازم تو کوئری آنالایز زدم بانک خودم رو هم پاک کردم !!!
. شانس اوردم بک آپ داشتم .
حالا مشکل اینجا بود.
که وقتی می خواستم بک آپ رو اجرا کنم بازی در می آورد و یه پیغام هایی می داد که بنده به علت ناشی بودن ازش سر در نمی اوردم، یه ساعت سر کار بودم ...
بچه ها هم از پذیرش را به راه زنگ می زدن که کارمون خوابیده مشتری اومده و....کانکشن برنامه رو گذاشتم رو بانک بک آپ تا بچه ها کار کنند. اما بعضی فرم ها و ریپرت ها کار نمی کرد...مثلا بچه ها نمی تونستند قبض صادر کنند ...
دیگه داشتم به خدا می گفتم خدا این هفته ناشکری کردم زیاد،حرف مفت زدم تو ام سریع گذاشتی تو کاسه ما ،بابا حالا ما عقلمون نمی رسه یه چی هایی می گییم تو خدایی ...رحمی مروتی یختو ؟ خدا جوونم غلط کردم ،چاکرتم یه راهی برام باز کن!
ایشالله هر چی دلت می خواد خدا بهت بده ، شبنم
ایشالله تو بانک صادرات جز یکی از اون ده نفر برنده صد میلیون تومنی باشی ،
ایشالله زودتر خونه بخری من رو هم به غلامی قبول کنی ،بیام راننده ات بشم برات خرید کنم !!!
زنگ زدم بهش، ده دقیقه راهنمایی ام کرد ،همه چی درست شد
خوب بچه ها از این داستان نتیجه می گیریم که :
دوست خوب از بزرگترین نعمتهاست، که من چند تا از اون خوب خوباش رو دارم.

 

 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?