من صدای رضا صادقی رو خیلی دوست دارم ،صداش یه غم قشنگی داره ،خودش رو نمی گم صداش رو می گم و فکر می کنم اگه با یه آهنگساز توپ مچ بشه بتونه یه صدای موندگار بشه نه به خاطر کمیت صداش که صداش خیلی جاها کم می یاره بلکه به خاطر غم دلنشینی که تو صداش هست مثل قمیشی ...وطرفدار های خاص خودش رو خواهد داشت
آلبوم های جدیدی امسال داده بیرون که خیلی هاش رو می شه از اینترنت دانلود کرد اما من توصیه می کنم اگه کاری واقعا ارزشش رو داره اون رو بخرید تا از خواننده حمایت بشه...هر چند که تو ایران قانون کپی رایت ر عایت نمی شه اما این رو شامل اخلاق نمی دونم
جدیدا هم آهنهای کاست کما تو اینترنت گذاشتن واسه دانلود که کاملا مشخصه که خیلی کار ها برای تست بوده و نهایی نشده مثل کاری که شعر ش رو پایین می یارم و خیلی خیلی غمناک و تراژدیک خونده ،البته من از موسیقی سر رشته ندارم اما چون آهنگ فقط یک دقیقه بوداین رو حدس زدم
نمی تونی دووم بیاری نرو ...
تو هم مثل من تو غصه کم می یاری نرو...
آآآآآآآآآآآآآآآه.... نرو
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرو
تو هم می پوسی ، می میری، بی من نرو
تو هم طاعون غم می گیری ای من...نرو
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه ....نرو
نـــــــــــــــــــــــــــــــرو ...نــــــــــرو
تو که می دونی من بی تو، تو بی من یعنی حسرت
تو که می د ونی بی جواب می مونه عشق و عادت
تو که می دونی کم می شم ...تو که می دونی کم می شی
تو که می دونی همآغوش غم می شــــــــــــــــــــــــــی
نرو ، آآآآآآآه نـــــــــــــــــرووووووووو
نـــــــــــــــــــــــــرووووو
کتاب مادام بواری که هدیه تولد ام بود رو دو روزه تموم کردم رمانی اثر گوستاو فلوبر ...داستان زنی که با پزشکی روستا زاده ازدواج می کنه زندگی ساده که شوهرش در پیش می گرفته اون رو راضی نکرد و در جستجوی عشق آتشین و رمانتیک باعث می شه که...داستان نثر سختی داره، و کلا کتاب راحتی نیست
صبح های جمعه می تونید بیایید پارک قیطریه من و شبنم می ریم اونجا پیاده روی ....
سه تا نوار جدید گرفتم برای ماشینم از یکیشون خیلی خوشم اوومد ...روحم زنده شد اگه گفتین چی ؟ دی جی الیگیتور ...به جوون داداش موقع رانندگی خیلی حـــــــــــــــــــال می ده
راستی از همه شناس ها و ناشناس ها چه اونهایی که بلاگ دارن که منم ازشون تشکر کنم یا اونهایی که ندارند و من رو شرمنده محبت خودشون می کنند متشکرم ...کاش اقلا آدرس میل بدهند اونجا ازشون تشکر کنم...
این پنجشنبه برام اتفاق افتاد
پشت یه چهار راه بلبشو ...که چراغ قرمز بود اما همه ماشین ها می رفتن ...من مونده بودم که برم یا نه ؟ یه کم رفتم وسط چهار راه..دیدم نه ماشین کناریم نگه داشت...مونده بودم دنده عقب گرفتم دیدم یه پلیس داره می یاد طرفم...گفت گواهینامه ..گفتم چی شده مگه؟
گفت فقط می خوام بدونم گواهینامه داری یا نه ؟ گفتم باشه کیفم رو که توش پول و مدارکم بود در آوردم و ...هی گشتم هی گشتم ..هی گشتم دیگه قفل کرده بودم آخرش از لای پول ها در آوردمش !!! دادم دستش ...نگاه کرد گفت ...این گواهینامه شما نیست ! گفتم بله ؟؟؟؟؟؟؟؟ با هزار تا علامت سوال و تعجب ...گفت شما متولد پنجاه و پنج نیستید....گفتم یعنی چی ؟ گفت اگه راست می گی شماره گواهینامه ات رو بگوگفتم همشو یادم نیست اولش 24 داره گفت خب شماره شناسنامه ات چنده ؟ گفتم ای بابا و شماره شناسنامه ام رو بهش گفتم با اکراه گواهینامه ام رو پس داد بهش گفتم چی شده ؟ جوون تر به نظر می رسم ؟ با یه حالت هاج و واجی گفت آررره خیلی ...
خندیدم ...تاخود خونه می خندیدم !!! البته تا خونه امون دو دقیقه بیشتر نبود ها!!!