فقط یه عکسه
یه عکس تو یه موقعیت خاص
تو خیال
مثلا عکس من باهاش
که داریم توی یه پیاده روی خلوت راه می ریم
هر چی عکس رو خوب نگاه می کنم که صورتش رو ببینم
نمی تونم
محوه
صورت نداره
نمی دونم کیه
فقط می دونم یه سر و گردن از من بلند تر ه
و خیلی مطمئن راه میره
با ژستی که گرفته
و دستش رو پشت من نگه داشته
مثل این می مونه که می گه من باهاتم
ومن هم دلم قرصه
نه مثل حالا که همیشه دلم شوره همه چی و همه جا رو می زنه
دلم مطمئنه
فقط یه عکسه امامن می دونم داریم قدم می زنیم
شاید تو یه پارک و یا پیاده رو
این رو هم نتونستم ببینم
خیلی هم فرقی نمی کنه
هوا هم مثل طبیعت و ما معتدله ...
.....
....
...
....
...
نه آفتاب و نه ابر
هم آفتاب و هم ابر
نه باد و نه باران
هم باد و هم باران
درختان در دست باد
شاخه ها برافراشته
پرندگان بر فراز شاخسار
نغمه خوان
و چقدر کلاغ
و زیاد گنجشک
و راه ها پیچ در پیچ
پیچاپیچ
و در حاشیه
گلهایی یه ناز رسته
در انبوه سبزی
هوس چیدن را بر می انگیزد
هوس چیده شدن را زنده می کند
ساقه پیچک های رونده
پییچاپیچ ، پیچنده
بر تنه سرو کهن
تمنای پیچش ساقه ترد احساسم را ،
به پناه بودنش
یاد می آورد ، یاد...
من دست می گشایم
همچون درخت چنار روبرویم
چشم تنگ می کنم
همچون آن سار
و نور را که از میان شاخه های درختان می تراود
می نوشم
می نوشم
نور را و هوا را
دستهایم چنگ می زند
آغوش گشوده
نور را و هوا را
پاهایم در زمین ریشه می دواند
من شیره زمین را می مکم
درختم من ، درخت
ومن چه سبزم
در گردونه کائعنات
هماهنگم
هماهنگ ...
هماهنگ
هماهنگترینم
.....
....
...
....
...