گندمزار و دیدی
یه دشت گندمزار
که اون دور دور هاش
به دامنه کوه می رسه
کوهایی که انگار دست هاشون رو به هم دادن
و دور دشت حلقه زدن
تا مراقب اون باشن
مزرعه
وقتی که گندمهاش قد کشیدن
بسته به قد و قواره تو
تا کمر یا تا بالای زانوت می رسن
برای من شاید می شه تا کمرم
آخه من کوچولو موچولوام
دیدی مثل یه دریا می مونه
دریای طلایی
یا سبز
آره سبز باشه بهتره
حتی موج ام داره
می تونی بزنی به این دریا
دست ها تو از دو طرف باز کنی
طوری که کف دست هات
مماس با اون چند تا شاخ شاخی که سر گندم ها هست و بلندتره
که اسمش و نمی دونم چیه
بشه
بعد چشم هاتو ببندی
راه بیافتی
دل به دریا بزنی
یا به مزرعه
همینطور با چشم های بسته
با دستهای باز
بری ، بری ، بری
دور دور دور بشی
به هیچی فکر نکنی
به هیچی
فقط لمس کنی
فقط بو کنی
فقط گوش کنی
صداشو می شنوی
همهمه گندمزار و
باد شیطون افتاده میون گندم ها
داره باهاشون بازی می کنه
هــــــــــــــــــــوهــــــــــــــــــو
گاهی ملایم و نوازش کنان
گاهی هم تند و خشن
حوصله اش آخه از این بازی یه نواخت سر می ره گاهی
اما گندم ها پابند هستند
مجبورن فقط همین بازی رو بکنند
به میل باد
همه اش چپ و راست می شن
می ریزن رو هم
بازی دیگه ای نمی دونند
بعضی هاشون دیگه دارن غر غر می کنند
باد، بس کن دیگه سرمون گیج رفت
یا التماس
باد ، تو رو خدا
یا نفرین
باد ، ایشالله که بیافتی
اما اگه باد واسته
قهر کنه و بگه اصلا منو بگو دارم باهاتون شوخی می کنم
منم میرم می رم با ابر ها بازی می کنم
گندم ها اولش هیچی نمی گن
صبر می کنند باد خودش از خر شیطون بیاد پایین
بعدش اگه بازم نیومد
اونهایی که صبرشون کمتره
یا دلشون نازکتره
بر می گردن و می گن
بــــــــــــــــاد
بیا
باد، بـــــیـــــا
بيــــا دیــــگه
شاید التماسشم بکنن
یا نازشم بکشن خیلی خیلی
باد تو دلش داره قیلی ویلی می ره که برگرده
به رو خودش نمی یاره ها
همه اش به زبون می گه من می تونم برم هــــو هـــــــــــــــــــــــــو
منت می زاره
امانمیره
می دونی چرا ؟
آخه اون عاشق بوی گندماست
......
شاید همه اینا رو بشنوی اگه یه روز
با چشم های بسته و دست های باز
دل به مزرعه بزنی
به گندمزار







 

 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?