باز هم اين دل درد اومد سراغم ، دل درد ،کمر درد، حال به هم خوردگی يه دقه سردته يه دقه گرمته ، از همه بدتر اينکه تو شرکت بايد کاملا عادی رفتار کنی ، چرا ؟ اينقد آ ب قند خوردم مردم ، فکر کننم بهتره مرخصی بگيرم برم خونه آآآآآآآآآآآآآی .......، پريشب باهاش صحبت کردم ، نمی دونم چرا اينقدر صداش گرفته بود ، اگه به خودش می گفتم احتمالا تکذيب می کرد ، اما اينطور بود، چی شده ؟ شايد من بد موقع مزاحم شده بودم ، من نمی دونم اين بلاگ يا دفتر چه خاطرات open تصميم ندارم حالا حالا ها آدرس اون رو به کسی بدم ، اما بلاگ چند تا از بجه ها رو خوندم ، چه اسم هايی انتخاب کردن والله همه اسم های خوب رو گرفتين من چه اسمی به بلاگ ام بدم ؟ تازه می ترسم يه اسمی بدم بعدش بفهمم که copy write داشته ! من و تو خوبه، آره ، هی گل می گفتيم گل می شنفتيم ...کسی اين اسم رو قبلا به نام زده ؟....تازگی ها خيلی گوگوش زده شدم!با تو حرفی دارم ! اين عاليه ... اگه بدونی ، هم هست ...نمی دونم اگه اين بچه ام بود چی می شد ، امروز کرکسی ها رو اعدام کردن ، خيلی وحشتناکه ، هیچ قضاوتی ندارم ، فقط می دونم وحشتناکه ...