امروز صح که رسيدم شرکت تا دم در صدای گوگوش می اومد که :تو اون کوه بلندی که سرشار از غرور کشيده سر به خورشيد غريب و بی عبور ، تو تنها تکيه گاهی برای خستگی هام تو می دونی چی می گم تو گوش می دی به حرفام .........فهمميدم اينجا خيلی ها گوگوش زده ان .
تازگی ها شب ها همش کابوس می بينم يه شب خواب ديدم که دارم به مچ دستم تيغ می کشم اما روی دستم فقط خراش می افته و نمی بره ،ديشب هم تو خواب تا فرط مرگ غمگين و ناراحت بودم ،هنوز هم ...
ديروز داشتم با يکی از chat friend ها که خودش می گه از اهالی ايرلند و تازه با هم آ شنا شديم گپ می زدم ،هنوز کاملا به هم معرفی نشده بوديم که خيلی جدی از sex پرسيد ، بهش گفتم که نداشتم ، تعجب کرد که با اين سن و سال چطور ؟گفت خيلی بچه ای ! (البته هستم )خواستم براش توضيح بدم پس گفتم من خانواده مذهبی دارم (که فکر حرف زدن من با تو از نظر اونها مردود چه برسه به ....) می دونی چی گفت، گفت :تو فکر می کنی که من از نسل شيطان ام !
مونده بودم چی بگم به خدا !
چند روزی ويروس افتاده بود به جون سيستم ام ، هيچ کار نتونستم بکنم جز ويروس کشی اما انگار حالا به خودم سرايت کرده چون حسابی سرم درد می کنه و عطسه هم که امونم نمی ده ، می خوام برم دنبال يه کار درست و حسابی کاری که توش موفق باشم .
بچه های اين شرکت که توش کار می کنم ، بچه های خوبی هستن ، کلی باهاشون رفيق شدم ، خونه يکی از مهندس های بخش پشتيبانی با ما تو يه محله اس ، ديشب با اون برگشتم خونه از يه راه جديد بردتم که تا حالا نرفته بودم البته ما اس و پاس ها که ماشين نداريم با تاکسی می ريم و می آيم ،يه کوچه خلوتی بود که هوس دويدن رو در من زنده کرد ، هی بهش گفتم بيا بدويم نيو مد ،گفت تنهايی بدو من حال ندارم ،آخه تنهايی بدوم که چی حيف دختر خالم نبود ،بعدش رفتيم يه جايی تو اتوبان که باد خنکی می امد و يه جور هايی آدم دلش هوايی می شد باز هم خواستم بگم که بيا بدويم اما گفتم باز هم دماغم و می سوزونه ، تو ماشين که نشستيم گفتم می خواستم باز هم بگم بدويم ، گفت آ ره همين يه کار ام مونده تو اتوبان دنبال تو بدوم اون وقت هر چی ماشين نگه می داره و به هوا اينکه پسر دنبال دختر کرده ، آش و لاش ام می کنن از تصور قيافه آ ش و لاش اون کلی خنديدم بهش گفتم پس کاش می دوديم....
امروز هم تودلدشه ...براش می خوايم تو شرکت جشن بگيريم...
تازگی ها شب ها همش کابوس می بينم يه شب خواب ديدم که دارم به مچ دستم تيغ می کشم اما روی دستم فقط خراش می افته و نمی بره ،ديشب هم تو خواب تا فرط مرگ غمگين و ناراحت بودم ،هنوز هم ...
ديروز داشتم با يکی از chat friend ها که خودش می گه از اهالی ايرلند و تازه با هم آ شنا شديم گپ می زدم ،هنوز کاملا به هم معرفی نشده بوديم که خيلی جدی از sex پرسيد ، بهش گفتم که نداشتم ، تعجب کرد که با اين سن و سال چطور ؟گفت خيلی بچه ای ! (البته هستم )خواستم براش توضيح بدم پس گفتم من خانواده مذهبی دارم (که فکر حرف زدن من با تو از نظر اونها مردود چه برسه به ....) می دونی چی گفت، گفت :تو فکر می کنی که من از نسل شيطان ام !
مونده بودم چی بگم به خدا !
چند روزی ويروس افتاده بود به جون سيستم ام ، هيچ کار نتونستم بکنم جز ويروس کشی اما انگار حالا به خودم سرايت کرده چون حسابی سرم درد می کنه و عطسه هم که امونم نمی ده ، می خوام برم دنبال يه کار درست و حسابی کاری که توش موفق باشم .
بچه های اين شرکت که توش کار می کنم ، بچه های خوبی هستن ، کلی باهاشون رفيق شدم ، خونه يکی از مهندس های بخش پشتيبانی با ما تو يه محله اس ، ديشب با اون برگشتم خونه از يه راه جديد بردتم که تا حالا نرفته بودم البته ما اس و پاس ها که ماشين نداريم با تاکسی می ريم و می آيم ،يه کوچه خلوتی بود که هوس دويدن رو در من زنده کرد ، هی بهش گفتم بيا بدويم نيو مد ،گفت تنهايی بدو من حال ندارم ،آخه تنهايی بدوم که چی حيف دختر خالم نبود ،بعدش رفتيم يه جايی تو اتوبان که باد خنکی می امد و يه جور هايی آدم دلش هوايی می شد باز هم خواستم بگم که بيا بدويم اما گفتم باز هم دماغم و می سوزونه ، تو ماشين که نشستيم گفتم می خواستم باز هم بگم بدويم ، گفت آ ره همين يه کار ام مونده تو اتوبان دنبال تو بدوم اون وقت هر چی ماشين نگه می داره و به هوا اينکه پسر دنبال دختر کرده ، آش و لاش ام می کنن از تصور قيافه آ ش و لاش اون کلی خنديدم بهش گفتم پس کاش می دوديم....
امروز هم تودلدشه ...براش می خوايم تو شرکت جشن بگيريم...