بنفشه ...
می تواند کوچک باشد
و هست.
می تواند پاک باشد
و هست.
وسوسه
شکفتن
گل
آفتاب صبح
بیداری
بودن
ظرافت
لبخند
رنگهای غلیظ
زرد،
بنفش،
نارنجی
و در انتها سبز .
بنفشه
استقلال سخت به دست آمده
مبارزه
و نگهداشتن رنگها با تمام قوا .
مقاومت یک جسم کوچک
در برابر اتحاد خاک
به بهای رنگ
و بوی خوب .
بنفشه ...
اصرار به بودن، به شدن
من و ما ...
از کسی چیزی نمی پرسد
به دنبال نگاه نیست
زیباست و اینرا خوب می داند
جا را تنگ نمی کند
و برای همه مان، جا دارد.
فضای زیاد
نه چندان ... و پر از رنگ .
بودنش قابل گذشت نیست
و نبودنش ...
شاید برای ما جای خالیش حس نشود ...
رازی در این میان هست
او
ما را به بودن خود عادت نمی دهد
روزمرگی ها را می داند
تا هست
ما را با بو،
رنگ و حضورش
از آن بیرون می آورد ...
اما وقتی رفت، ما جای خالی اش را ...
نه ؛ نمی توان اینرا گفت ؛
ما جای خالی او را حس می کنیم
فقط و فقط اگر یکبار
او را آنگونه که هست
دیده باشیم .

تقدیم به بهناز
با احترام
میم


 

 

This page is powered by Blogger. Isn't yours?